نویسنده: محمّد باهر




 

از مسائلی که می تواند آگاهیهای ما را از تفسیر روض الجنان و مؤلّف دانشمند آن افزایش آن دهد، بررسی میزان تأثیرپذیری تفسیر ابوالفتوح از تفاسیر دیگر و یا تأثیرگذاری آن بر این تفاسیر است. بر همین پایه در اینجا کوتاه و گذرا به بررسی این مسئله در برخی از تفاسیر مهمّ می پردازیم:

1. روض الجنان و تفسیر طبری

ابوجعفر محمدبن جریر طبری آملی(244-310) از دانشمندان، تاریخ نگاران و مفسّران ناموری است که آثار فراوانی را از خود بر جای نهاده که از میان آنها کتاب تاریخ و تفسیر چنان شهرت یافته است که به امّ المتواریخ و امّ التفاسیر معروف گشته اند.
در اینکه ابوالفتوح در نگارش تفسیر خود از تفسیر طبری بهره برده جای هیچ تردیدی نیست. یاحقّی در این باره می نویسد:
جامعیت و عظمت تفسیر کبیر طبری از یک طرف، و دقّت علمی و انصاف ابوالفتوح از طرف دیگر، موجب آمده است که با وجود اختلافِ مذهب و مشرب فقهی، هیچ گاه شیخ از این کتاب غافل نماند و در موردهای متعدّد، حتّی آن جا که مسائل کلامی ظریف و مورد اختلاف فرق و مذاهب در پیش است، از نقل آرای طبی -و اگر لازم شد نقد آنها- تن نزند. البتّه باید انصاف داد که وسعت مشرب و پرهیز ابرام آمیز طبری از تعصّبات رایج آن زمان، که وی را تا حدّ طرد از تسنّن و حتّی انتساب به تشیّع مورد ملامت قرار داده بیشتر از هر مفسّر عامّه دیگر او را به دایره ی علاقه و آشنایی شیعه نزدیک کرده است و سبب شده که افراد بی تعصّبی از امامیه، همچون شیخ ابوالفتوح رازی، با گشاده دلی و گشاده روییِ تمام آرای او را مورد استفاده قرار دهند.(1)
یاحقّی همچنین بر این باور است که ابوالفتوح به دو گونه ی غیرمستقیم و مستقیم از تفسیر طبری بهره برده است و در سنجش میان این دو تفسیر به نتایج زیر می رسد:
1. شاید بتوان گفت که یکی از استنادهای محکم ابوالفتوح در مباحث لغوی تفسیر طبری است.
2. ملاحظات نحوی در هر دو تفسیر قابل توجّه است و استنادهای ابوالفتوح به طبری، توأم با احتیاط و اجتهاد علمی است.
3. بخش بزرگی از مطالب تفسیری روض الجنان به مباحث فقهی مربوط می شود. این ویژگی در تفسیر طبری هم به خوبی دیده می شود و ابوالفتوح از این منبع گرانقدر نه تنها غافل نمانده، بلکه همواره از آن سود جسته است. البته بسیار طبیعی خواهد بود اگر بگوییم که همیشه میان طبری و ابوالفتوح پیرامون مباحث فقهی توافق نیست، و حتّی موارد اختلاف به مراتب از مواضع توافق بیشتر است. این امر به طور کلّی به اختلاف مذهب دو مفسّر باز می گردد که عمده ترین تفاوتهایش می تواند در عرصه ی احکام فقهی ظاهر شود. مواردی که ابوالفتوح آشکارا نظر طبری را نقل و سپس ردّ می کند، کم نیست. و همین امر می نماید که مفسّر آگاه شیعی ما با وجود آنکه در روزگار تنگناهای عقیدتی بر ضدّ امامیه می زیسته، از ردّ آرای مذهب مختار با همه ی خطرات احتمالی که برای او در پی داشته، ابایی نداشته است.
4. در تفسیر ابوالفتوح از جنگهای پیامبر(ص)، داستانهای پیامبران و داستانهای اساطیری سخن به میان آمده است که به احتمال زیاد ابوالفتوح آنها را از تفاسیر و منابع تاریخی مقدّم بر خود نقل کرده، و گاه به نقد و داوری درباره ی آنها پرداخته است.
طبری را « پدر تاریخ» گفته اند و به حق می توان وی را « پدر تفسیر» هم به شمار می آورد. به دلیل همین دو امتیاز طبری می تواند یکی از منابع عمده و طرف توجّه ابوالفتوح باشد، که هست.(2)

2. روض الجنان و تفسیر الکشف و البیان

ابواسحاق احمدبن محمّدبن ابراهیم ثعلبی و یا ثعالبی نیشابوری (درگذشت: 227) مفسّر، محدّث و واعظ نامور سده ی چهارم و پنجم است که در روزگار خویش به ویژه در تفسیر قرآن و علوم قرآنی آوازه ای بلند داشت، به گونه ای که طالبان علم از مناطق دوردست و از هر مذهبی برای بهره گیری از مجلس درس او به نیشابور سفر می کردند.
مهمترین و مشهورترین اثر ثعلبی الکشف و البیان عن تفسیر القرآن معروف به تفسیر ثعلبی است که در منابع بسیاری این تفسیر مورد ستایش قرار گرفته است.
شاید بتوان گفت که ابوالفتوح رازی بعد از تفسیر تبیان بیش از هر اثری از تفسیر ثعلبی بهره برده است. ابوالفتوح در تفسیر خود در زمینه ی نقل روایات، به ویژه روایاتی که از طرق اهل سنّت در تأیید مذهب اهل بیت وارد شده، و نقل اقوال، تفسیر و شرح آیات از تفسیر ثعلبی بهره برده است، تا جایی که باید گفت: بخش عمده ای از تفسیر ابوالفتوح ترجمه ی فارسی الکشف و البیان است که البتّه با افزوده ها و رفع کاستیها و گاه تلخیص از سوی ابوالفتوح همراه شده است. براین پایه، تفسیر ثعلبی را باید از مصادر اصلی و مهمّ روض الجنان بر شمرد.(3)

3. روض الجنان و تفسیر تبیان

التبیان فی تفسیر القرآن، نخستین تفسیر جامع شیعی است که از سوی ابوجعفر محمّدبن حسن طوسی (385-460) معروف به شیخ الطائفه و شیخ طوسی فقیه، متکلّم و مفسّر پرآوازه ی شیعه در سالهای پایانی عمر به نگارش درآمده است.
در سنجش میان تفسیر تبیان و روض الجنان باید گفت که ابوالفتوح در نگارش تفسیر خود از تبیان شیخ طوسی بهره برده و در تفسیرنگاری از او تأثیر پذیرفته است. تفسیر ابوالفتوح در مباحث ادبی و بهره گیری از شواهد شعری و قرآنی شباهتهای زیادی به تفسیر تبیان دارد. در بحثهای لغوی و اشتقاقات نیز ابوالفتوح بسیار از تبیان تأثیر پذیر است، امّا تقریباً همیشه مفصّل تر از تبیان به بحث می پردازد.
تبیان به بیان اختلاف قرائات و تحلیل آیه بر پایه ی آن، بیشتر اهمیّت داده است و ابوالفتوح در تفسیر خود از این گونه مباحث کمتر سخن به میان آورده است.
ابوالفتوح در بیان مقدّمات تفسیر و مباحث گوناگون علوم قرآنی، همچون محکم، متشابه، عام، خاص، نسخ و... سخت تحت تأثیر شیخ طوسی است و گاه صرفاً به ترجمه ی سخن او بسنده کرده است.
ابوالفتوح و شیخ طوسی برای تبیین و تفسیر واژگان قرآنی و یا تفسیر آیات، به آیات دیگر استناد جسته اند و از شیوه ی تفسیر قرآن به قرآن بهره گرفته اند، امّا این ویژگی در روض الجنان بیشتر به چشم می خورد و کمتر می توان در این روش از تأثیرپذیری ابوالفتوح از تفسیر تبیان نشانی یافت.
تفسیر روض الجنان و تبیان هر دو برای تبیین ایات از روایات بهره گرفته اند، با این تفاوت که روایات در تفسیر تبیان، غالباً از اهل بیت(ع) نقل شده است، امّا روایاتی که در تفسیر ابوالفتوح آمده بیشتر روایات نبوی از راویان گوناگون اهل سنّت، مانند ابوهریره، عبدالله بن عمر و ... است.
ابوالفتوح در تفسیر خود مباحث فقهی تبیان را دنبال می کند. در این گونه مباحث شیخ طوسی به بیان دیدگاه فقهی شیعه پرداخته ولی ابوالفتوح پا را فراتر می نهد و دیدگاه فقهی شیعه و اهل سنّت را با ادلّه ی آنها مطرح می کند.
افزون بر تأثیرپذیری روض الجنان از تفسیر تبیان در شیوه ی پرداختن به تفسیر آیات و نیز شباهتهایی که میان این دو تفسیر بیان شد، ابوالفتوح نیز همچون شیخ طوسی می کوشد از تمام این مباحث و علوم به عنوان ابزاری برای تحلیل و تفسیر آیات الهی بهره گیرد. از همین رو باید گفت که او از جنبه ی ویژگیهای تفسیری، بیش از هر چیز از اقوال تفسیری شیخ طوسی تأثیرپذیرفته است. ابوالفتوح در بسیاری از آیات همان تفسیری را ارائه می کند که شیخ طوسی دارد، و در این میان گاهی صرفاً مشروح تر سخن گفته است، هرچند که گاهی هم مطالبی را پیش کشیده است که درتفسیر تبیان به چشم نمی خورد.
بنابراین می توان گفت: ابوالفتوح رازی در ویژگیها و روشهای تفسیری خود از تبیان شیخ طوسی تأثیر پذیرفته است و تبیان یکی از مهمترین مصادر تفسیر ابوالفتوح به شمار می آید.(4)

4. روض الجنان و تفسیر کشّاف

الکشّاف فی التفسیر اثر ابوالقاسم محمود بن عمر جارالله زمخشری(5) (467-538) از مهمترین تفاسیر اهل سنّت است که از جنبه ی نکات ادبی و بلاغی میان تفاسیر ممتاز است.
علامه شعرانی در سنجشی میان تفسیر ابوالفتوح و تفسیر کشّاف می نویسد:
تفسیر کشّاف با آنکه مؤلّفش زمخشری استاد بزرگ فنّ است به اندازه ی تفسیر شیخ ابوالفتوح تحقیق لغوی و ادبی ندارد و شواهد این کتاب چند برابر شواهد کشاف است و مؤلّف خود به استادی زمخشری اقرار دارد و او را از مشایخ و اساتید خود شمرده است، با این حال، در عربیّت از کشّاف در گذشته، مگر آنکه نکات معانی و بیان در تفسیر کشّاف بیش از همه ی تفاسیر است و تفسیر ابوالفتوح، بلکه مجمع البیان هم از جهت علم بلاغت به پای کشّاف نمی رسد، چنان که کشّاف در سایر نکات ادبی بدین دو نمی رسد.(6)
چنین به نظر می رسد که ابوالفتوح رازی در نگارش تفسیر خود از تفسیر کشّاف بهره ای نبرده است، و این سخنی است که قاضی نورالله شوشتری بدان تصریح می کند:
از تفسیر فارسی او ظاهر می شود که معاصر صاحب کشّاف بوده و بعضی از اشعار کشّاف به او رسیده، امّا کشّاف به نظر او نرسیده.(7)
علامه قزوینی نیز با اشاره به سخن قاضی نورالله بر این باور است که ابوالفتوح در تفسیر خود از زمخشری نام برده ولی از تفسیر مهمّ و پرآوازه ی او سخنی به میان نیاورده است. این در حالی است که ابوالفتوح بنابر عادت خود از بیشترینه ی تفاسیر مشهور روزگار خود نام برده و از هر یک به مناسبت مطالبی را نقل کرده است.
علامه قزوینی می افزاید: سکوت ابوالفتوح پیرامون تفسیری چون کشّاف از آن روست که نگارش روض الجنان یا پیش از تألیف کشّاف، یعنی پیش از سال 528، انجام گرفته یا پیش از شهرت و انتشار کشّاف و رسیدن دست نوشته هایی از آن به ایران بوده است.(8)
در مقدّمه چاپ جدید روض الجنان بر پایه ی آگاهیهای تازه و با توجّه به دست نوشت مورّخ 579 آمده است:
اینک با دستیابی بر نسخه ی مرحوم محدّث که در حوزه ی آگاهی علامه قزوینی نبوده است، می توانیم تاریخ تألیف آن را به طور قطع و یقین میان سالهای 510 تا 533 یا اندکی پس از آن محدود کنیم. بنابراین تاریخ، استبعاد مرحوم قزوینی و برخی دیگر از دانشمندان از این که چرا ابوالفتوح از تفسیر کشّاف (مؤلّف به سال 528) نامی به میان نیاورده هم دیگر موردی نخواهد داشت، زیرا فاصله ی زمانی پنج سال میان 528 و 533 برای آن که کتابی که در مکّه تألیف یافته در ری به دست ابوالفتوح برسد و مورد استفاده ی وی قرار بگیرد، به هیچ وجه کفایت نمی کند.(9)

5. روض الجنان و تفسیر مجمع البیان

مجمع البیان فی تفسیر القرآن اثر ابوعلی فضل بن حسن طبرسی ( ح 468 - 548) ملقّب به امین الدین و امین الاسلام، مفسّر و دانشمند نامدار شیعه ی همروزگار ابوالفتوح است که در سال 536 به زبان تازی نگاشته شده است.(10) میان این تفسیر با روض الجنان شباهتهایی چند به چشم می خورد که گویی طبرسی در نگارش تفسیر خود از آن تأثیر پذیرفته است. تا آنجا که محدّث نوری می گوید:
هر که در مجمع البیان طبرسی به دیده ی تأمّل بنگرد آن را چکیده و مختصری از روض الجنان می یابد.(11)
مرحوم کریمان در کتاب طبرسی و مجمع البیان دو تفسیر روض الجنان و مجمع البیان را با هم به سنجش گرفته است و در این باره می نویسد: تفسیر ابوالفتوح بیشتر جنبه ی خطابی و واعظانه دارد و مباحث آن چنان است که عموم مردم از آن کمابیش بهره می گیرند، ولی مجمع البیان تفسیری درسی است و در آن مباحث به گونه ای تحقیقی تر مطرح شده است. این تفاوت میان دو تفسیر از آنجا بر می خیزد که ابوالفتوح واعظی چیره دست بود و طبرسی مدرّسی نامور.
طبرسی دلایل نکاتی را که در قرائت، لغت و اعراب بیان می دارد، شرح می دهد، ولی ابوالفتوح پیرامون نکات جزئی بحث نمی کند و گاه به اشارتی بسنده می کند و از تحقیق علمی آن چشم می پوشد.
در تفسیر مجمع البیان، به علوم ادبی، همانند لغت، ‌صرف، نحو، اشتقاق بیشتر از تفسیر ابوالفتوح پرداخته شده است و در این امور موشکافیهای دقیق به عمل آمده است. تفسیر ابوالفتوح گرچه از این نظر با مجمع البیان برابری نمی کند، ولی احکام شرعی و مسائل فقهی در آن بیش از مجمع البیان به بحث گذاشته شده و از این نظر به مراتب مشروحتر از مجمع البیان است.
جنبه ی شیعی در تفسیر ابوالفتوح آشکارتر از مجمع البیان است. آنجا که طبرسی در تفسیر خود همسو با مبانی اندیشگی شیعه سخن رانده، ابوالفتوح بیش از آن در روض الجنان پیش رفته و پیرامون آن موضوع مشروحتر سخن گفته است، و از همین روست که در تفسیر ابوالفتوح درباره ی امامان و تشیّع مطالبی مطرح شده که در تفسیر مجمع البیان این گونه مطالب به چشم نمی خورد.
طبرسی در چگونگی تنظیم و ترتیب سلیقه ی ویژه ای دارد. در تفسیر وی مباحث گوناگون، همچون قرائت، لغت، اعراب، شأن نزول، معانی و قصص به گونه ای جداگانه مطرح شده، و پیرامون هر یک از این مباحث در جای خود سخن به میان آمده، ولی در تفسیر ابوالفتوح این گونه نیست و در ارائه چنین مباحثی نظم خاصّی به چشم نمی خورد.
شیخ طبرسی در تفسیر آیات گرچه به نقل اقوال گوناگون می پردازد، ولی کمتر به نقد این دیدگاهها توجّه نشان می دهد و در صدد بازشناسی دیدگاه درست از نادرست بر نمی آید، ولی ابوالفتوح در این گونه موارد به نقد و ارزیابی دیدگاهها می پردازد و درست را از نادرست باز می شناساند و وجه برتری آن را ذکر می کند.(12)

6. روض الجنان و تفسیر مفاتیح الجنان

امام ابوعبدالله محمّدبن عمر بن حسین رازی (543-606) ملقّب به فخرالدین و معروف به ابن خطیب، خطیب ری و امام المشکّکین یکی از بزرگترین مفسّران قرآن و حکیمان و متکلّمان است.
وی در تفسیر قرآن خود به نام مفاتیح الغیب و معروف به تفسیر کبیر تمام شگفتیهای روزگار خویش را گرد آورده است و بدون تردید این تفسیر مهمترین اثر فخر رازی به شمار می رود.
قاضی نورالله شوشتری بر این باور است که فخر رازی تفسیر خود را بر پایه ی تفسیر ابوالفتوح نهاده و مطالب تفسیر خویش را از روض الجنان برگرفته است. او در این باره می نویسد:
فخرالدین رازی اساس تفسیر کبیر خود را از آنجا اقتباس نموده، و جهت دفع انتحال بعضی از تشکیکات خود را بر آن افزوده.(13)
عسکر حقوقی(14) و محمّد هادی معرفت(15) نیز بر آنند که با بررسی تفسیر ابوالفتوح دیدگاه قاضی نورالله تأیید می شود، امّا علامه شعرانی مسئله ی اقتباس فخر رازی از تفسیر ابوالفتوح را نادرست می داند و می نویسد:
تفسیر فخر رازی هیچ گونه شباهتی به تفسیر ابوالفتوح ندارد. غرضِ تفسیر، بیان مفهوم آیات الهی است و این غرض در تفسیر امام فخر چنان که باید مراعات نشده، در حالی که تفسیر ابوالفتوح این گونه نیست.(16)
در سنجش و مقایسه ی میان این دو تفسیر گفتنی است که تفسیر کبیر و تفسیر ابوالفتوح، همچون بسیاری از تفاسیر همسانیها و ناهمسانیهایی در روش تفسیر دارند، که از جمله همسانیهای این دو تفسیر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تفسیر ابوالفتوح و مفاتیح الغیب هر دو در یک روزگار و در یک شهر به نگارش درآمده اند. از همین روی یکی از همسانیهای میان این دو تفسیر،‌ بیان دیدگاهها و باورهای گوناگون فرقه های مذهبی و کلامی است، و این با توجّه به فضای آن روزگار کاملاً طبیعی بوده است. بنابراین در جای جای هر یک از این دو تفسیر رویکردهای مذهبی و فرقه ای آشکارا به چشم می خورد.
ابوالفتوح و امام فخر هر دو در تفسیر خود از ذکر سند احادیث خودداری می ورزند و به بهره گیری از اسباب نزول برای آشکار شدن معانی آیات و شرح و تفسیر آنها توجّه نشان می دهند، هرچند که در بسیاری از موارد تنها به صرف گزارش اسباب نزول پرداخته اند و غالباً آن را نقد و تحلیل نکرده اند.
ابوالفتوح در تفسیر آیات، دیدگاه مفسّران پیشگام شیعه و غیرشیعه را بسیار یاد می کند، فخر رازی نیز مانند ابوالفتوح از دیدگاه مفسّران گوناگون بهره برده و سخن آنان را در تفسیر خود ذکر کرده است.
در کنار این همسانیها، میان این دو تفسیر ناهمسانیهایی نیز به چشم می خورد که از جمله ی آنها می توان موارد زیر را یاد کرد:
فخر رازی تفسیر خود را به زبان تازی نگاشته ولی ابوالفتوح رازی، با وجود توانایی نوشتن این تفسیر به زبان تازی، آن را به درخواست عدّه ای و به جهت فایده رساندن به همگان، به زبان فارسی نوشته است.
گرچه هر دو مفسّر برای آشکار شدن معنای کلمات و تبیین آیات به جنبه های ادبی آیات نیز توجّه داشته اند، امّا تفسیر فخر رازی در بیان مسائل صرفی و نحوی، ‌دقّت و موشکافی ادبی ابوالفتوح را ندارد و گذرا این گونه مسائل را ذکر کرده، ولی در عوض تفسیر کبیر از جهت بیان صنایع بدیعی و جنبه های بلاغی آیات، نسبت به تفسیر ابوالفتوح برتری دارد.
ابوالفتوح در راستای تقویت و تأیید دیدگاه خود در تفسیر آیات و انتخاب معنای کلمات و مفردات ایات، به امثال و اشعار شاعران پارسی و تازی بسیار استناد جسته است، و تفسیر او پر از شعر است. امّا فخررازی در تفسیر خود از این گونه اشعار بسیار کمتر بهره جسته است.
تفسیر کبیر، تفسیری است که ذکر حوادث و تاریخ و داستان پیامبران در آن کمتر به چشم می خورد، و از این جهت بر تفسیر ابوالفتوح و حتی تفاسیر دیگر برتری دارد، در حالی که این جنبه درتفسیر ابوالفتوح بسیار زیاد است.
فخر رازی در تنظیم، دسته بندی و ارائه ی مطالب سخت کوشیده و با نظمی خاص مطالب خود را مطرح کرده است. ولی ابوالفتوح در ذکر مطالب به اشارتی بسنده کرده و تفسیر او جنبه ی خطابی دارد، به گونه ای که عموم مردم بتوانند از آن بهره ببرند.(17)
گفتنی است افزون بر تفاسیر یاد شده دو تفسیر فارسی جلاءالأذهان و جلاءالأحزان اثر ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی (زنه در 722) معروف به تفسیر گازر و تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین اثر ملافتح الله کاشانی (درگذشت: 988) برگرفته از تفسیر روض الجنان و تلخیص و گزینشی از آن است.(18)

پی نوشت ها :

1. « طبری و ابوالفتوح»، محمّدجعفر یاحقّی، یادنامه ی طبری، ص 323.
2. « طبری و ابوالفتوح»، صفحات 323-332.
3. بنگرید به: « ابوالفتوح رازی و تفسیر ثعلبی نیشابوری»، رضا استادی، مجموعه آثار، ج11، صفحات 13-44. و نیز: « انوار عرشی در گویش پارسی؛ تفسیر ثعلبی مأخذ برخی روایات روض الجنان»، علی علیزاده، همان، صفحات 44-84.
4. برای آگاهی بیشتر از تأثیرپذیری و شباهتهای میان روض الجنان و تبیان بنگرید به: « بررسی تطبیقی تفسیر تبیان و تفسیر روض الجنان» حمیدرضا اسلامیه، مجموعه آثار، ج11، صفحات 84-131.
5. بنگرید به: استادان ابوالفتوح در همین کتاب.
6. مجموعه آثار، ج9 ( تعلیقات علامه شعرانی)، ص34.
7. مجالس المؤمنین، ج1، ص490.
8. مقالات قزوینی، صفحات 57-61.
9. مقدّمه ی روض الجنان، ج1، صفحات 61-62.
10. درباره ی تاریخ ولادت و درگذشت طبرسی و تاریخ نگارش مجمع البیان بنگرید به: طبرسی و مجمع البیان، ج1، ص 205 - 212؛ ج2، صفحات 21-22.
11. خاتمة مستدرک الوسائل، ج3، ص 487.
12. بنگرید به: طبرسی و مجمع البیان، ج2، صفحات 208-229.
13. مجالس المؤمنین، ج1، ص490.
14. تحقیق در تفسیر ابوالفتوح، ج1، ص 196 ( مجموعه آثار، ج5، ص 345).
15. التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 392.
16. مجموعه آثار، ج9 ( تعلیقات علامه شعرانی)، ص15.
17. بنگرید به: « پژوهشی تطبیقی بین تفسیر ابوالفتوح و تفسیر فخر رازی»، مهدی حقیقت خواه، مجموعه آثار، ج11، صفحات 140-148.
18. بنگرید به: مقدّمه ی محدّث ارموی بر تفسیر گازر ( مجموعه آثار، ج4، صفحات 57-141).

منبع مقاله :
باهر، محّمد؛ (1389)، پیشوای مفسّران، تهران، همشهری، چاپ اول، بهار 1389